سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حارث اعور به امیر مؤمنان گفت: «ای امیر مؤمنان!به خدا سوگند، من تو را دوست دارم» . [امام صادق علیه السلام]
کشکول عشق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مرگ شیرین

دوستان سلام
شهادت مظلومانهء امام موسی بن جعفر تسلیت باد .
میخوام دربارهء مرگ بنویسم . مرگ انسانهای خوب یا شاید من و شما ان شاءالله . ناراحت شدین؟ پس این مطلب رو بخونین شاید جور دیگه ای فکر کنین . آخه گاهی آدمها نسبت به یک مساله یک باور دارن که فکر میکنن درست فکر کردن در صورتی که اشتباه میکردن . مثل باوری که این تکفیری های کله پوک دارن که فکر میکنن که اگه شیعیان رو بکشن و خودشونم اون وسط منفجر بشن صاف میرن بهشت . و خیلی موارد دیگه که اگه مقداری فکر کنیم به ذهنمون میاد .

شبهای پنج شنبه وجمعه توی حسینیهء آیت الله کوهستانی روضه برقرار میشد. خودشون هم که به مجلس روضهء حضرت سیدالشهداء خیلی اهمیت میداد گاهی زودتر در اونجا حاضر میشد. بعضی وقتا تا سخنران جلسه بیاد ومنبر بره ایشون برای نوجوونای طلبه با زبان ساده مطالبی رو بیان میکردن. یک شب دربارهء مرگ وعالم بعد از مرگ و سوال نکیر ومنکرو تشییع جنازه صحبت میکردن. میگفتن که دامادی انسان اون روزیه که انسانو پس از شستشو وغسل اون هم با سدر وکافور وپوشوندن لباس سفید روی دست میگیرن واز هر طرف صدا میزنن لا اله الا الله .اگه اون روز خدا به من اجازه بده سر از تابوت بیرون میکنم وبه مردم میگم :ای مردم قدرلا اله الا الله را بدانید.ولی حیف که خدا چنین اجازه ای نمیده .چون تو اون مجلس خیلی از مردن وزندگی پس از مرگ تعریف کرده بودن فرزندشون به پدر گفتن :آقا جان اینطور که شما از مرگ تعریف میکنید پس مردم باید تقاضای مرگ از خدا کنن تا زودتر به اون عالم برن.آقا فرمودن : توی حدیث اومده دنیا مزرعهء آخرته پس هر چی توی این عالم بیشتر باشیم برای اون عالم بیشتر کار میکنیم .بنابراین نباید تقاضای مرگ کنیم .از جمله چیزایی که آقا اون شب فرمودن این بود که یکی از مشکلات قبر سوال دو فرشتهء مقرب خدا یعنی نکیر ومنکره . البته ایشون میگفتن که این دو فرشته برای مومنان در واقع بشیرو مبشرن . بعد رو به ما بچه طلبه ها کردن وگفتن: آیا شما دعای رضیت بالله ربا وبالاسلام دینا... -رو از حفظ هستید؟ بعد از نماز میخونیدش؟در پاسخ گفتیم نه نمیدونیم کجا هستش .ایشون فرمودن: این دعا در اوائل مفاتیح الجنان قسمت تعقیبات مشترکه اومده .شما اون دعا رو که در اون اقرار به توحید و امامت و وحی ونبوته از حفظ کنید وبعد از هر نماز بخونید. وقتی زبون شما به اون کلمات عادت پیدا کنه اون زمان که شما رو تو قبر گذاشتن و همه برگشتن وشما تنها شدین چون به اون کلمات عادت دارید شروع میکنین به خوندن اون دعا .اینجاست که وقتی دو فرشته برای سوال قبر پیش شما میان میبینن که شما در حال خوندن همون چیزی هستید که اونها میخواستن بپرسن .یکی از اون فرشته ها رو به اون یکی میکنه ومیگه: از این شخص هم بپرسیم؟اون یکی میگه: چی بپرسیم؟او که قبل از پرسش داره همه چیزو میگه .درنتیجه تصمیم میگیرن بپرسن .میگن من ربک؟من نبیک؟

شما در اون حال سر بلند کرده به اونا میگید : مگه نمیشنوید؟ من که دارم خودم میخونم دیگه این چه سوالیه؟اون دو تا فرشته خوشحال میشن وقبر تو باغی از باغای بهشت میشه .*

 

 


*بر گرفته ازکتاب بر قله پارسایی نوشتهء عبدالکریم کوهستانی ص285

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » منتظر قائم ( پنج شنبه 86/5/18 :: ساعت 5:17 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بعد از 7 سال
کودک عشق
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 97623
» درباره من

کشکول عشق
منتظر قائم
یک مسافر دنیا مثل شما که فکرای قشنگی داره . برای یه زندگی عالی زیر سایهء آقامون اینجا و اونجا.

» پیوندهای روزانه

محمد علی مقامی [210]
نسیمی از بهشت [266]
سوزن بان [263]
[آرشیو(3)]

» آرشیو مطالب
اخلاقی
اعتقادی
خاطرات
درد دل
مقدمه
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
خاطرات آقای لطیفی

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب